بررسی رابطه مدیریت مشارکتی و کارآفرینی سازماني در شرکتهای تولیدی کوچک و متوسط استان آذربایجان غربی
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی رابطه مدیریت مشارکتی و کارآفرینی سازماني در شرکتهاي تولیدی کوچک و متوسط شهرستان پیرانشهردر سال 1396 است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه کارکنان شرکتهای فعال تولیدی کوچک و متوسط شهرستان پیرانشهردر شهرک های صنعتی استان تشکیل دادهاند، که نمونه ای متناسب با جامعه آماری پژوهش به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقهای انتخاب شده و پژوهش به روش همبستگی انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه محقق ساخته بوده که بعد از برآورد اعتبار و پایایی (از طریق تحلیل عامل) در بین پاسخگویان توزیع گردید. بعد از جمع آوری پرسشنامه ها با استفاده از ضرایب آماری متناسب با نوع متغیرها (آزمونهای ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام) محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایج آزمون فرضیات بیانگر این است که بین تمام ابعاد متغیر مدیریت مشارکتی(مشارکت کارکنان در هدفگذاری، مشارکت کارکنان در تغییر و تحول سازمانی، مشارکت کارکنان در حل مشکلات و مشارکت کارکنان در تصمیمگیری) و کارآفرینی سازماني در شرکتهاي خصوصي کوچک و متوسط استان كردستان رابطه معنادار و مستقیمی وجود دارد. نتیجه تحلیل رگرسیونی بیانگر این است که ابعاد چهارگانه مدیریت مشارکتی به طور خالص 716/0 درصد از واريانس کارآفرینی سازمانی در معادله را تبيين ميکنند، و متغير ميزان مشارکت کارکنان در حلمشکلات تعيينکنندهترين عامل تأثير گذار بر کارآفرینی سازمانی شرکتهای خصوصی کوچک و متوسط شهرستان پیرانشهردر جامعه مورد مطالعه است، اين عامل به ميزان 68/0 درصد از تغيیرات متغير وابسته را مورد تبيين قرار ميدهد؛
مقدمه
نرخ فزاينده تغييرات و تحولات در حوزه هاي علمي ،اقتصادي و اجتماعي از عمده ترين ويژگيهاي عصر حاضر است. پايان جنگ دوم جهاني نقطه آغازين توجه کشورهاي مختلف جهان به توسعه اقتصادي مي باشد. امري که امروزه با شکل گيري اقتصاد جهاني و رقابت همه جانبه از اهميت بيشتري نيز برخوردار شده است. از طرف ديگر ،سازمانهاي امروزي با تحولات و تهديدات گسترده بين المللي روبرو شده اند که بقاي آنها را با خطر مواجه کرده و آنان براي بقاي خود بايد راه حلها و روشهاي جديدي را تدوين نموده و به نوآوري و خلاقيت مستمر بپردازند.موتور حرکت چنين سازمانهاي موفق و کارآمد ،کارآفريني ميباشد، (ذبيحي و مقدسي1385 :6).
امروزه در كشورهاي مختلف در دانش مديريت و اقتصاد توجه خاصي به كارآفريني اقتصادمدار و كارآفرينان ميشود. تقويت كارآفريني و ايجاد بستر مناسب براي توسعهي آن از ابزار پيشرفت اقتصادي كشورها، به ويژهكشورهاي در حال توسعه است(آرچي بونگ[1]،2004: 4).
در دنياي پر رقابت حاضر سازمان ها نيازمند تغييرند وبايد مديران راههاي استفاده از مزاياي خلاقيت ونوآوري انسانها را يافته وبستر مناسب فعاليتهاي کارآفرينانه را فراهم سازند. از جمله شاخصها و بستر مناسب براي توسعه کارآفريني سازماني شامل سبک رهبري، کار تيمي، حمايت کافي مديران از افراد خلاق و نوآور، سيستم پاداش و تشويق مناسب کارکنان خلاق و ريسک پذير است، بنابراين براي ترويج روحيه کارآفريني سازماني بايد شرايط مناسبي در درون سازمان وجود داشته باشد(زارع و همکاران،72:1386).
يکي از اين شرايط مناسبي که بايد در درون سازمان وجود داشته باشد و در سالهاي اخير با طرح سازمانهاي شبکهاي و زنده، افزايش تکنولوژي ارتباطي و اطلاعاتي و مشارکت بيشتر افراد در تصميمگيريهاي سازماني، همزمان با افزايش تخصص کارکنان، مباحث مربوط به آن، مجدداً اوج تازهاي گرفته، مديريت مشارکتي است(پارنل[2]، 2001: 523- 535). مشارکت عبارت است از يک درگيري ذهني و عاطفي داوطلبانه يک شخص در موقعيت هاي گروهي مربوط به خود و سازمان خود که باعث ايجاد انگيزه در فرد جهت دستيابي به هدف هاي گروهي شده و باعث مي شود که فرد در مسئوليت کار شريک شود (ناصحي فر،5:1385) و مديريت مشارکتي به ايجاد فضا و نظامي توسط مديران اشاره دارد که در آن تمام کارکنان و مشتريان و پيمانکاران در روند تصميمسازي، تصميمگيري و حل مشکلات و مسائل سازمان، با مديريت همکاري و مشارکت نمايند(حضوري، 1385: 15).
با اين تعاريف در اين پژوهش سعي مي شود كه رابطه ميان مديريت مشارکتي و کارآفريني سازماني بررسي شده و مؤلفه هايي از مديريت مشارکتي كه بر کارآفريني سازماني مؤثر واقع ميشوند، مشخص گردد. به اين اميد كه همهي سازمانهاي جامعهي ما با بهرهگيري از مديريت مشارکتي به کارآفريني سازماني نائل گردند.
2-1- بيان مسأله
ويژگي سازمان هاي امروزي پويايي و پيچيدگي، ابهام و سنت گريزي است و دائما از محيط اطراف خود تأثير ميپذيرند و تغيير را به عنوان ضرورتي اجتناب ناپذير پذيرفتهاند. پيش بيني تغييرات با دقت نسبتاً معقول با اشكال مواجه خواهد بود. در جهان امروز، تفكر نوآوري و كارآفريني و استفاده از آن در سازمان ها امري اجتناب ناپذير است. همان طور كه تولد و مرگ سازمان ها به بينش، بصيرت و توانايي هاي مؤسسين بستگي دارد، رشد و بقاي آنها نيز به عواملي نظير توانايي، خلاقيّت و نوآوري منابع انساني آنها وابسته است(راسخ،1386). يادگيري و نوآوري براي سازمانهايي که در پي بقا و اثر بخشي هستند يک نياز اساسي است و بسياري از سازمانها شديداً به دنبال روشها و رويکردهاي نوآورانه و کارآفرينانه به منظور بهبود اثر بخشي و کارآمدي و انعطاف پذيري هستند. در همين راستا، کارآفريني سازماني به سرعت در حال تبديل شدن به يک سلاح انتخابي براي سازمانها بويژه براي سازمانهاي بزرگ است(حق شناس و همکاران،32:1386). شومپيتر کارآفريني را نيروي محرکه اصلي در توسعه اقتصادي تلقي کرده و نقش آن را نوآوري يا «ايجاد ترکيب تازه مواد» دانست. کرزنر کارآفريني را به معناي آگاهي از فرصتهاي سودآور کشف نشده تعريف کرده است(هومن و همکاران،268:1385). کارآفريني سازماني تلاشي براي ايجاد ذهنيت و مهارتهاي کارآفرينانه و البته وارد ساختن اين ويژگيها و ذهنيتها به درون فرهنگ و فعاليتهاي سازمان است (استونر[3] و همکاران،1995 به نقل از حق شناس و همکاران،32 :1386 ). کارآفريني سازماني شيوه برانگيختن و سپس بهره گيري از افراد در درون يک سازمان مي باشد، شيوهاي که افراد فکر ميکنند قادرند کارها را به طريقي متفاوت و بهتر انجام دهند. از طريق توسعه روحيه کارآفريني در سازمانها ميتوان بر موانع موجود بر سر راه انعطاف پذيري، رشد و نوآوري فائق آمد. پرورش افراد کارآفرين در درون سازمان مستلزم فراهم آوردن بستري مناسب و ترويج روحيه کارآفريني است(زارع و همکاران،72:1386).
برچسب ها: مدیریت مشارکتی، کارآفرینی سازماني، ریسک پذیری، نوآوری، پیشگامی، رقابت تهاجمی، واحدهای کسب وکار جدید، مشارکت در هدفگذاری، حل مشکلات , رابط ,